جدول جو
جدول جو

معنی قازان آباد - جستجوی لغت در جدول جو

قازان آباد
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیّه، در 4هزارگزی خاور اشنویه و در مسیر جنوبی شوسه اشنویه به نقده واقع است، زمین آن جلگه و هوای آن سردسیری سالم است، و سکنه آن 74 تن میباشند، آب آن از رودخانه اشنویه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام قدیمی سبزوار بزعم مؤلف تاریخ بیهق، و آن منسوب به ساسان بن بهمن است. در تاریخ بیهق آمده: چون ساسان دید که پدرش جنینی را بر وی اختیار کرد او برخاست و گوسفندکی چندخرید و به ناحیت بیهق آمد و آنجا که ساسان قاریز است که ساسقاریز نویسند نزول کرد، و آن کاریز بفرمود تا براندند. پس گوسفندان اینجا آورد که قصبۀ ساسان آباد است که امروز سبزوار نویسند. پس به حدود یوزکند ترکستان رفت که آن را اوزجند خوانند و آنجا دیهی بناکرد که آن را سبزوار (سابزوار) خوانند و اصل آن هم ساسان آباد است و امروز [نیمۀ دوم قرن ششم معمور و مسکون است. (تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 40 و 41)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس واقع در 11000 گزی جنوب پهلوی دژ. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل مرطوب مالاریائی است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از فاضل آب محمدآباد و چاه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، صیفی، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و گلیم بافی و نمدمالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ)
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. در 28هزارگزی جنوب چالوس و 1هزارگزی غربی راه چالوس به تهران بر سر دوراهی کلاردشت در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 120 تن سکنه و آبش از چشمه و نهر توار کوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 54 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و 20 هزارگزی اراک. کوهستانی و سردسیر است و 1205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و بنشن و انگورو میوه و چغندرقند و شغل مردم کشاورزی و گله داری و قالیبافی است. مزرعۀ گنداب جزء این ده است و آثار بناهای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است جزء دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین، واقع در سی و هشت هزارگزی شمال باختری آبیک و نه هزارگزی راه عمومی، این دهکده در کوهستان قرار دارد و سردسیر می باشد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لوبیا وشغل اهالی آن زراعت و قالی و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است و تا بهجت آباد چهار هزارگزی این ده می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
دهکده ای است در پنج هزارگزی از دهات اشرف. اسپهبد خورشید سپهسالاری داشت به نام قارن و دهکدۀ مزبوربه نام اوست. (ترجمه مازندران و استرآباد ص 168)
لغت نامه دهخدا